خروج هسته اصلی مدل سرمایهگذاری جسورانه است. هدف خروج بیشینه کردن ارزش سرمایهگذاری و حفظ فرصت بهینه برای بنگاه است تا بتواند بعد از رفتن سرمایهگذاران جسور از بنگاه، به رشد خود ادامه دهد. خروجها معمولا سه تا پنج سال پس از ورود سرمایهگذاران جسور اتفاق میافتد. البته در برخی موارد؛ زودتر از این زمان هم اتفاق افتاده است (klonowski,۲۰۱۰:۲۳۶ )، مرحله خروج بر یافتن مناسبترین راه برای فروش بنگاه پرتفوی تمرکز دارد به طوری که بتوان از خروج، بازده را برای سرمایهگذاران بیشینه کرد.
مرحله خروج برای سرمایهگذاران جسور به عنوان تامین مالی کننده بنگاه به دلایل مختلفی مهم است. یکی از دلایل این است که سرمایهگذاران جسور، سرمایهگذاران دائمی نیستند. زمانی که آنها سرمایهگذاری کردند؛ منتظر آن هستند که گزینه خروجی را طی چند سال پیش رو پیدا کنند.
دلیل دیگر آن است که خروج، راهی است که در آن میتوان به ارزیابی سرمایهگذاری پرداخت. پیامدهای خروج میتواند نشانی از کیفیت سرمایهگذاری باشد.
دلیل سوم اهمیت خروج برای سرمایهگذاران جسور آن است که از آنجا که بنگاههای مورد سرمایهگذاری در طی دوران سرمایهگذاری سود تقسیمی پرداخت نمیکنند، خروج، تنها راهی است که آنها میتوانند از سرمایهگذاری خود بازده کسب کنند.
فرآیند خروج، نیازمند دانش و مهارتهایی است که آن را با دو فعالیت قبلی یعنی سرمایهگذاری و نظارت متمایز میسازد VC ها استراتژیهای خروج خود را با دقت فراوان و معمولا در مشاوره با بانکداران برنامهریزی میکنند. در حالت کلی برای خروج از سرمایهگذاری جسورانه روشهای گوناگونی وجود دارد. روشهای خروج عبارت اند از: عرضه اولیه عمومی سهام (IPO )[۱]، فروش تجاری، بازپرداخت معلوم و بازپرداخت مجهول ( بازخریدها).
هرکدام از روشهای مزبور دارای مزایا و معایبی هستندکه محیط اقتصادی مانند شرایط کلان اقتصادی، قوانین، مالیاتها و مقررات بر تعیین راهبرد خروج تاثیر گذار هستند. (folus and boutron,۲۰۱۵:۲۳۳ ). در ادامه به توضیح هر کدام پرداخته خواهد شد و سپس در یادداشت بعدی به بررسی استراتژیهای مرسوم از نظر شرایط فقهی و حقوقی کشور پرداخته میشود و در نهایت راهکار های جایگزین منطبق با شرایط حقوقی و فقهی کشور معرفی میگردد.
عرضه اولیه عمومی سهام روشی است که در آن سهام یک شرکت در بازار سهام برای اولین بار لیست میشود. این نوع راهبرد به شرکتهای سرمایهگذاری جسور پیشنهاد میدهد که به وسیله فروش سهام بنگاه پرتفوی، از سرمایهگذاری خارج شوند.
این راهبرد خروج دارای محاسن و معایبی است که در ذیل به آن اشاره میشود:
البته باید در نظر داشت که هزینههای بالای معاملات، محدودیتهای قانونی و دستورالعملهای نظارتی بازار از جمله مواردی است که به عنوان معایب این راهبرد خروج مطرح است و سرمایهگذاران جسور باید موارد مزبور را در تعیین راهبرد خروج مدنظر قرار دهند.
یک سرمایهگذار جسور میتواند با فروش بنگاه پرتفوی به یک خریدار استراتژیک، از سرمایهگذاری خارج شود و سود سرمایهگذاری خود را شناسایی کند. خریدار استراتژیک معمولا یک شرکت غیر سرمایهگذاری است و آنچه خریداری میشود، منافع استراتژیک خریدار است. انگیزه خریدار استراتژیک از این خرید؛ رشد بازار، به دست آوردن اختراعات، محصولات خلاقانه یا همافزایی است که صورت میگیرد. خریدار میتواند خود بنگاه پرتفویی باشد که سهام خود را از شرکتها یا صندوقهای سرمایهگذاری جسورانه بازخرید میکند. در این حالت خریدار انتظار دارد که از مزیت رقابتی بیشتر برخوردار باشد. خریدار معمولا برای پرداخت ارزش گزینههای استراتژیک که در قیمت هدف نهفته است، موافقت میکند. در واقع خریدار استراتژیک امیدوار است که جریان نقدی عملیاتی بالایی را در آینده دریافت کند و لذا برای آن هدف، ارزش فعلی بالایی را پرداخت میکند. به همین دلیل؛ فروش تجاری معمولا در قیمتهای بالایی اتفاق میافتد و فروشنده به نقدینگی فوری دست مییابد.
مزیت دیگری که فروش تجاری دارد این است که مذاکرات با یک خریدار انجام میشود. این مزیت سبب میشود که فرآیند سریعتر و کاراتر اتفاق بیفتد و محدودیتهای مقرراتی که در عرضه اولیه شاهد آن هستیم، وجود نداشته باشد. به دلیل این مزایا، فروش به یک خریدار استراتژیک معمولا گزینه مرجح سرمایهگذاران جسورانه برای خروج است. البته بایستی به این نکته توجه داشت که فروش تجاری متضمن دشواریهای بالقوه نیز میباشد. برای نمونه، مدیریت بنگاه ممکن است در مقابل فروش تجارت مقاومت نشان دهد. این مقاومت به منظور جلوگیری از ریسک جایگزینی وی صورت میگیرد. علاوه بر این، در فروش تجاری اطلاعات محرمانه کسب و کار بنگاه در معرض فاش شدن قرار میگیرد. این اطلاعات محرمانه ممکن است طی فرآیند مذاکرات صورت گیرد (۲۲۰ folus and boutron,2015: ).
این روش زماني استفاده ميشود كه كارآفرينان يا ساير سهامداران شركت پول كافي براي خريد سهام سرمايهگذار جسور را داشته باشند يا بتوانند براي اين امر وام بگيرند. براي اين امر روشهاي متعددي وجود دارد:
الف) بازخرید توسط مدیران (بازپرداخت معلوم):
در این استراتژی خروج فقط مدیران و سهامداران فعلی شرکت، سهم سرمایهگذار جسور را خریداری میکنند.
ب) خرید توسط ترکیبی از مدیران و کارکنان (بازپرداخت معلوم):
در این استراتژی بخشي از سهام سرمايهگذار جسور توسط سهامداران و مديران فعلي و بخشي ديگر توسط كاركنان خريداري ميشود.
ج) بازخريد توسط مديران از طريق وام بانكي (بازپرداخت مجهول):
در این روش سهامداران یا مدیران و کارکنان وام بانکی گرفته و با آن سهام سرمایهگذار جسور را خریداری میکنند. در این روش ممکن است وام در چند نوبت پرداخت شده و سهام نیز در چند نوبت متنقل شود، لذا در این روش با عنایت به مشخص نبودن پرداخت وام از جانب بانک و انتقال سهام در چند نوبت مجهول به روش بازپرداخت مجهول معروف است.
در جدول(۱-۲) نقشهای از روشهای مرسوم خروج سرمایهگذاری جسورانه نشان داده شده است. برای این مهم دو معیار ارزش کسب و کار و نقدینگی در محورهای نقشه دیده میشود. همچنین خروجها ممکن است کامل باشند یا به طور قسمتی انجام گیرند.
گزینههای نقشه زیر که در ربع اول واقع شدهاند، مرجح ترین روشهای خروج از سرمایهگذاری محسوب میشوند. این گزینهها ارزش بالای کسب و کار و نقدینگی را به سرمایهگذاران جسور اطمینان میدهد. ربع دوم نقشه تکمیل نشده است. همچنین برای ربع سوم نیز گزینههایی بیان نشده است. ربع چهارم شامل گزینههای متعددی مانند بازخرید، ادغام و غیره است (Kloowski,2010:242). در واقع گزینههای موجودی که برای خروج از سرمایهگذاری جسورانه مطرح هستند، فقط در ربع اول و چهارم جای میگیرند.
همانطور که از نقشه مشخص است، ویژگی ربع دوم آن است که نقدشوندگی راهبرد خروج کم، ولی ارزش بنگاه زیاد است. ربع سوم نیز عبارت است از حیطهای که روشهای خروج در آن دارای نقدینگی بالایی هستند ولی ارزش بنگاه پایین است. در عالم خارج نمیتوان راهبردهایی از خروج را یافت که دارای ویژگیهای راهبردی خروج در ربع دوم و سوم باشد.
[۱] Initial Public Offering